مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 28
کل بازدید : 635124
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 

 «وَ إِلى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شعَیْباً قَالَ یَقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکم مِّنْ إِلَهٍ غَیرُهُ قَدْ جَاءَتْکم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکمْ فَأَوْفُوا الْکیْلَ وَ الْمِیزَانَ وَ لا تَبْخَسوا النَّاس أَشیَاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فى الأَرْضِ بَعْدَ إِصلَحِهَا ذَلِکمْ خَیرٌ لَّکُمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ»

«و به سوى مردم مَدیَن، برادرشان شعیب را فرستادیم، (او به قوم خود) گفت : اى قوم ! خداى یگانه را که جز او خدایى ندارید بپرستید، برهانى از پروردگارتان به سوى شما آمده (و حجت بر شما تمام شده) پیمانه و وزن را تمام دهید (کم‏ فروشى مکنید) و حق مردم را کم مدهید و در این سرزمین پس از اصلاح آن فساد راه میندازید، این دستور را اگر باور داشته باشید براى شما بهتر است .»

 

«وَ لاتَقْعُدُوا بِکلّ‏ِ صِرَطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصدُّونَ عَن سبِیلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَهَا عِوَجاً وَ اذْکرُوا إِذْ کنتُمْ قَلِیلاً فَکَثرَکمْ وَ انظرُوا کَیْف کانَ عَقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ»

«بر سر هر راه منشینید که مردم را بترسانید، و کسى را که به خدا ایمان آورده از راه خدا باز دارید، و راه خدا را منحرف خواسته باشید، زمانى را به یاد آرید که اندک بودید، و خدا بسیارتان کرد، به یاد آرید و بنگرید سرانجام تباهکاران چگونه بود ؟»

 

«وَ إِن کانَ طائفَةٌ مِّنکمْ ءَامَنُوا بِالَّذِى أُرْسِلْت بِهِ وَ طائفَةٌ لَّمْ یُؤْمِنُوا فَاصبرُوا حَتى یحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ هُوَ خَیرُ الحَْکِمِینَ»

«اگر گروهى از شما به این آیین که من براى ابلاغ آن مبعوث شده‏ ام، ایمان آورده‏ اند و گروهى ایمان نیاورده‏ اند، صبر کنید تا خدایمان داورى کند، او بهترین داوران است .»

«قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ استَکْبرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یَشعَیْب وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَک مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فى مِلَّتِنَا قَالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کَرِهِینَ»

«بزرگان قوم وى که گردن ‏کشى مى ‏کردند، گفتند : اى شعیب ! ما تو را با کسانى که به تو ایمان آورده‏ اند، از آبادى خود بیرون مى‏ کنیم، مگر اینکه به آیین ما باز گردید، گفت : (به آیین شما بازگردیم) هر چند از آن نفرت داشته باشیم ؟»

 

«قَدِ افْترَیْنَا عَلى اللَّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنَا فى مِلَّتِکم بَعْدَ إِذْ نجَّاتَ‏ا اللَّهُ مِنهَا وَ مَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلا أَن یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کلَّ شىْ‏ءٍ عِلْماً عَلى اللَّهِ تَوَکلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَ بَینَ قَوْمِنَا بِالْحَقّ‏ِ وَ أَنت خَیرُ الْفَتِحِینَ»

«اگر پس از آنکه خدا ما را از آیین شما رهایى داده، بدان بازگردیم، درباره خدا دروغى ساخته‏ ایم، ما را نسزد که بدان باز گردیم، مگر پروردگارمان بخواهد، که علم پروردگار ما به همه چیز رسا است، و ما کار خویش را به خدا واگذاشته‏ ایم، پروردگارا ! میان ما و قوممان به حق داورى کن که تو بهترین داورانى .»

 

«وَ قَالَ المَْلأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئنِ اتَّبَعْتُمْ شعَیْباً إِنَّکمْ إِذاً لَّخَسِرُونَ»

«بزرگان قوم که کافر بودند گفتند : اگر شعیب را پیروى کنید زیان خواهید دید .»

 

«فَأَخَذَتهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصبَحُوا فى دَارِهِمْ جَثِمِینَ»

«زلزله گریبان ایشان را بگرفت و در خانه‏ هاى خویش بى‏جان شده و به زانو درآمدند .»

 

«الَّذِینَ کَذَّبُوا شعَیْباً کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شعَیْباً کانُوا هُمُ الْخَسِرِینَ»

«گویى کسانى که شعیب را تکذیب کردند، هرگز در آن دیار نبودند، و کسانى که شعیب را تکذیب مى ‏کردند، خود مردمى زیانکار بودند .»

 

«فَتَوَلى عَنْهُمْ وَ قَالَ یَقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکمْ رِسلَتِ رَبى وَ نَصحْت لَکُمْ فَکَیْف ءَاسى عَلى قَوْمٍ کَفِرِینَ»

«آنگاه از آنان رو برتافته و گفت : اى قوم ! من پیغام ‏هاى پروردگار خویش را به شما رساندم و نصیحتتان کردم، چگونه براى گروهى که کفر مى‏ ورزند، اندوهگین شوم ؟»

 

«وَ مَا أَرْسلْنَا فى قَرْیَةٍ مِّن نَّبىٍ إِلا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْساءِ وَ الضرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضرَّعُونَ»

«و در هیچ قریه‏ اى پیغمبرى نفرستادیم مگر مردم آن قریه را به سختى و بیمارى دچار کردیم، شاید زارى کنند .»

«ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکانَ السیِّئَةِ الحَْسنَةَ حَتى عَفَوا وَّ قَالُوا قَدْ مَس ءَابَاءَنَا الضرَّاءُ وَ السرَّاءُ فَأَخَذْنَهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لایَشعُرُونَ»

«آنگاه به جاى بدى خوبى آوردیم تا فزونى گرفتند، و گفتند : بیمارى و سختى به پدران ما نیز مى ‏رسید، پس ناگهان در آن حال که بى ‏خبر بودند، ایشان را بگرفتیم .»

 

قرآن کریم / سوره اعراف / آیات 85 الی 95

 

 

1- نان و اندازه و وزن آن

 

خوب یادمه قدیما، وقتی برای صبحانه، یک نان سنگک می خریدیم، 5 نفر می خوردند و سیر می شدند و شاید هم تکه ای از نان باقی می ماند، اما تازگی ها وقتی یک نان سنگک می خری، حتی 2 نفر هم سیر نمی شوند و شاید بر سر آن دعوایشان هم بشود !

نه اینکه خیال کنید، امروزه، مردم، بیشتر می خورند و سیرمونی ندارند، خیر! موضوع برمی گردد به اندازه و وزن نان سنگک های جدید، که می ترسم روزی بیاید که اندازه آن، قدِ یک کفِ دست باشد و ما مجبور بشویم برای خوردن یک صبحانه درست و حسابی، حداقل 15 عدد نان سنگک با قیمت دانه ای «پنجاه هزار ریال» یا «پنج هزارتومان، ابتیاع کنیم = یعنی خریداری کنیم .

در مغازه نانوایی سنگگی محله ما، تعرفه دولتی به دیوار نصب شده که نوشته : «وزن چونه (یا چانه) 700 گرم»، صاحب نانوایی هم زرنگی کرده، با ماژیک کلفت آبی در کنارش نوشته : «وزن نان، 450 گرم» وقتی اعتراض کردیم، گفت : وقتی یک چونه خمیر نان، در تنور می رود، آب آن تبخیر می شود و فقط می ماند 450 گرم! .... جل الخالق ! حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را ...

 

 

2- یارانه ها و تقسیم قبض گاز

 

نمی دانم چند نفر از مردم عزیز ایران، مانند من تنها، زندگی می کنند . به نظر من، تنها زندگی کردن، یک نعمت است که شاید نصیب هر کس نمی شود، به قول شاعر :

 

دلا! خو کن به تنهایی              که از تَن ها، بلاخیزد

 

این روش زندگی، تا پارسال هم خیلی مهم نبود، یه کمی گذشت، فرض می کردیم که این مبلغ اضافه، بابت سلامتی مون، صدقه می دهیم؛ امّا اَمان از دست یارانه و قبض گاز و بی انصافی همسایگان ... !

قانونی نانوشته از خودشان درآوردند که «قبض گاز» بر تعداد واحدهای مسکونی تقسیم می شود، یعنی بنده که تنها زندگی می کنم و اغلب هم خانه نیستم - به منزل خواهر ها و برادرها و خواهرزاده ها و برادرزاده ها و اقوام و آشنایان می روم - می بایستی همان مقدار (رقم) پول قبض گاز را بپردازم که خانواده های 3 نفری 4 نفری 5 نفری به بالا ...!!! هر چقدر هم اعتراض می کنیم به مدیر ساختمان و اهالی، همه سکوت می کنند و به اصطلاح سوت می زنند و یا می گویند : «قانونش است که قبض گاز بر تعداد واحد های مسکونی تقسیم بشود نه تعداد اهالی ساختمان ...!!!»

حالا هی بگو : آخه بی انصافا، واحدهای با تعداد افراد بیشتر، از گاز به عنوان پخت و پز، استحمام، و شستن ظرف و ظروف و لباس بیشتر از خانواده تک نفره استفاده می کنند»، سرشان را به علامت نفهمی تکان می دهند و می گویند : «به ما مربوطی نیست ... قانوشه ...!» و در این میان : «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است ...»

و جالب اینجاست که اغلب همین آدما، مؤمن! و متدین!! و مقیّد!!! هستند هر روز ، اول وقت در مسجد، نماز جماعت بخوانند ! به جلسات مذهبی بروند و یا در منزل خود جلسه مذهبی برگزار کنند ! و یا از گازِ عمومی «نذری» درست کنند و به مردم بدهند، خصوصاً در ماه محرم و به خیالِ خودشان هم، «نذرشان» مورد قبول درگاه خداوند عزّ و جلّ قرار گرفته است ... زهی خیال باطل .

صد البته، این که قانونشه که قبض گاز بر تعداد واحد های مسکونی تقسیم بشود، چندین سال است که در این مملکت یا در این تهرانِ بی در و دشت، اجرا می شود، اما آن موقع ها، رقم قبض گاز اینقدر نبود که ... واسه همین خیلی زیاد به روی مبارک خودمان نمی آوردیم، اما اکنون، باید نصف حقوقمان را بگذاریم روی یارانه دولتی و سهم قبض گاز خود را بپردازیم !

 

3- اینا رو گفتم که ...

 

اینارو گفتم که بدانید : «زندگی فقط شعر و شاعری، داستان نویسی و غیره نیست ... مشکلات بسیاری هم دارد ...»

اینارو گفتم که بدانید : «بعضی وقت ها، ما آدما از جایی ضربه می خوریم و خودمان هم نمی دانیم از کجا؟! و به خدا شکایت می کنیم که : «ای خدا! ما که بنده مخلصِ تو هستیم ...!!! هیچوقت حق و ناحق نکردیم ...!!! حق هیچ بچه یتیمی را نخوردیم ...!!! چنین و چنان، الی آخر ...

 

منیژه شهرابی


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ