مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 45
کل بازدید : 635461
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
 

 بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 

«وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَیْک نَفَراً مِّنَ الْجِنّ‏ِ یَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضىَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ»

«و به یاد آر آن زمان را که عده‏اى از افراد جن را بسوى تو متوجه کردیم تا صداى تلاوت قرآن را بشنوند، همین که در آن مجلس حاضر شدند، به یکدیگر گفتند : خاموش باشید ببینیم چه مى‏ گوید و چون تمام شد، به سوى قوم خود برگشتند و به انذار آنان پرداختند .»

«قَالُوا یَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا کتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَینَ یَدَیْهِ یهْدِى إِلى الْحَقّ‏ِ وَ إِلى طرِیقٍ مُّستَقِیمٍ»

«خطاب به قوم خود گفتند : ما کتابى را به گوش خود شنیدیم که بعد از حضرت موسى نازل شده وکتب آسمانى قبل را تصدیق مى‏نماید و به سوى حق و طریق مستقیم هدایت مى ‏کند .»

«یَقَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکم مِّن ذُنُوبِکمْ وَ یجِرْکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»

«اى قوم ما دعوت این داعى به سوى خدا را بپذیرید و به وى ایمان آورید تا خداوند گناهانتان را بیامرزد و از عذابى دردناک پناهتان دهد .»

«وَ مَن لایجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَیْس بِمُعْجِزٍ فى الأَرْضِ وَ لَیْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءُ أُولَئک فى ضلَلٍ مُّبِینٍ»

«و بدانید که اگر کسى دعوت داعى به سوى خدا را اجابت نکند نمى‏تواند خداى را در زمین عاجز کند و به جز خدا هیچ ولى و سرپرستى ندارد و چنین کسانى در ضلالتى آشکار هستند .»

قرآن کریم / سوره احقاف / آیات 29 الی 32

در یازدهم شوّال، سال دهم بعثث، حضرت محمّد رسول الله (ص)، جهت تبلیغ دین اسلام به شهر طائف در نزدیکی شهر مکّه عزیمت نمود . این سفر تبلیغی در حالی صورت گرفت که حضرت ابوطالب، یار و حامی بزرگ آن حضرت به تازگی وفات نموده بود و مشرکان قریش بر آزار و اذیت خود علیه حضرت محمّد رسول الله (ص) افزوده بودند . اگر اهالی طائف به آیین اسلام می گرویدند، این شهر، پایگاه و محل اَمنی برای مسلمانانِ تحت ستم مکّه می شد، ولی متأسفانه این امر محقق نشد و بزرگان شهر طائف، مردم را علیه آن حضرت تحریک کردند و آن حضرت را مورد آزار و اذیت قرار دادند .

 

 مشرکان طائف

اثری که رحلت حضرت ابوطالب (ع)، بر حضرت محمّد رسول الله (ص) برجای گذاشت، بسیار سنگین بود، چراکه او در حمایت پیامبر هیچ‌ گاه کوتاهی نکرد و پس از ایشان، ابولهب، یکی دیگر از عموهای پیامبر، که نقطه مقابل حضرت ابوطالب (ع) بود و در برابر اسلام و حضرت محمّد رسول الله (ص) و مسلمین بسیار عناد و لجاجت می‌ ورزید، به ریاست بنی ‌هاشم رسید .

همچنین حضرت محمّد رسول الله (ص)، در این سال همسری وفادار و فداکار چون حضرت خدیجه (س)، را از دست داد و به اصطلاح پشتش خالی شد .

از طلیعه سال یازدهم بعثت، حضرت محمّد رسول الله (ص)، در محیطی می‌ زیست که از هر سو کینه ‌ها و عداوت ‌ها و خطرات جانی او را تهدید می ‌نمود و مشرکان راه را بر حضرت محمّد رسول الله (ص)، تنگ کردند .

بنابراین، حضرت محمّد رسول الله (ص)، بنا بر دستور آسمانی، تصمیم گرفت تا برای ادامه دعوت متوجه خارج از مکّه برود و برای شروع، شهر طائف را انتخاب نمود .

حضرت محمّد رسول الله (ص)، به تنهایی از مکّه به سمت طائف حرکت کرد . طائف مسکن قبیله «بنی‌‌ ثقیف» بود و سه برادر که فرزندان «عمروبن عمیر» بودند، بر آنجا ریاست می ‌کردند . طائف شهری بود خوش آب و هوا، که باغ های بسیاری، در آن وجود داشت . بسیاری از متمولین مکّه، در آنجا صاحب بوستان بودند و برخی ایام سال را در آن مکان می‌ گذراندند .

حضرت محمّد رسول الله (ص)، اسلام را بر سه برادر عرضه داشت و از آنان خواستار یاری دین خدا شد، اما آنان که از رهبران سرسخت قبیله‌ای مشرک بودند، به دلیل مناسباتشان با قریش از پذیرش دعوت اسلام سرباز زدند وعده‌ای ازاوباش و ولگردان را تحریک کردند تا حضرت محمّد رسول الله (ص) را آزار برسانند .

آن ارازل و اوباش، به دنبال حضرت محمّد رسول الله (ص) راه افتادند و حضرت محمّد رسول الله (ص) که روزگاری در مکّه، در پناه عالی ‌ترین مقام بنی ‌هاشم به سر می‌ برد، اکنون در بین عده‌ای از اراذل و اوباش طائف، تنها مانده بود . آنان حضرت محمّد رسول الله (ص) را مصدوم و زخمی ‌کردند .

حضرت محمّد رسول الله (ص)، که در آن شرایط دعوت در آن شهر را بی فایده دید، از طائف خارج شد . در حاشیه شهر، حضرت محمّد رسول الله (ص) به باغی رسید، چون از فرط خستگی راه و شدّت جراحت از ادامه مسیر باز ایستاده بود، در کنار دیوار باغ نشست، تا اندکی زیر سایه درختان انگور که از روی دیوار آویزان شده بود، بیاساید . حضرت محمّد رسول الله (ص)، درحالی که خسته و خونآلود در زیر سایه باغ نشسته بود، ترسید که عذاب خداوندی بر طائفیان که با فرستاده خداوند چنین کردند، نازل شود، پس لب به دعا گشود که :

«یا رب لاتؤاخذهم فانهم لایعلمون» ؛ «ای پروردگار، آنان را به عملشان مواخذه مکن، که نمی دانند .» 

 باغ مزبور، از آنِ عتبه و شیبه، دو تن از مشرکان بود، امّا چون حضرت محمّد رسول الله (ص) را مشاهده کردند، به غلامشان «عداس» دستور دادند، طبقی انگور نزد حضرت محمّد رسول الله (ص) ببرد .

«عداس» که به دین حضرت مسیح (ع) گرویده بود، طبقی از انگور نزد حضرت محمّد رسول الله (ص) آورد و ایشان یک حبّه انگور چید و وقتی خواست در دهان مبارکش بگذارد، گفت : «بسم الله»

«عداس» تعجب کرد و به آن حضرت گفت : «مردم این سرزمین، اینگونه نمی گویند .»

حضرت محمّد رسول الله (ص) از «عداس» پرسید : «اهل کدام شهر هستی و آیین تو چیست ؟»

عداس پاسخ داد : «آیین من مسیحی است و اهل «نینوی» هستم .»

حضرت محمّد رسول الله (ص) فرمودند : «از شهر همان مردِ شایسته یعنی یونس متّی ؟»

عداس باز هم با تعجب گفت : «یونس بن متّی را از کجا می شناسی ؟»

حضرت محمّد رسول الله (ص) فرمودند : «یونس بن متّی، برادر من و پیغمبر خدا بود و من نیز پیغمبر و فرستاد? خدایم .»

«عداس» که این سخن را شنید، پیش آمد، سرِ آن حضرت را بوسید و سپس روی پاهای خون آلود حضرتش افتاد ...

مواجهه و گفتگوی «عداس» با حضرت محمّد رسول الله (ص)، او را به دین اسلام مشرف کرد، و بدین صورت، «عداس» تنها فردی بود که در این سفر به دین حضرت محمّد رسول الله گروید .

 

ملاقات پیامبر با دستهای از جنّ

 حضرت محمّد رسول الله (ص) پس از استراحت به سمت مکّه مراجعت نمود و چون به «نخله» (نام موضعی است) رسید، در میان شب مشغول بپا داشتن نماز و تلاوت قرآن کریم شد . در آن موضع، گروهی از «جنّ نصیبین» (موضعی در یمن) بر حضرت محمّد رسول الله (ص)، گذشتند . حضرت محمّد رسول الله (ص)، نماز بامداد می کرد و در نماز، قرآن مجید را تلاوت می نمودند . آوای جذّاب کلام الهی، جنّیان را به وجد آورد و آنان را به طریق هدایت جذب کرد و ایمان آوردند و سپس به سوی قوم خود برگشتند و دیگر جنّیان را به دین اسلام دعوت کردند .

خداوند عزّ و جلّ در قرآن کریم به این واقعه اشاره کرده است، از جمله سوره احقاف، آیات 29 الی 32 و همچنین در سوره «جنّ» :  

بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«قُلْ أُوحِىَ إِلىَّ أَنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الجِْنّ‏ِ فَقَالُوا إِنَّا سمِعْنَا قُرْءَاناً عجَباً»

«(تو اى پیامبر) بگو از راه وحى به من چنین رسیده که چند نفر از طایفه جن قرآن را شنیده و سپس به بقیه گفته‏اند : ما قرآنى عجیب شنیدیم .»

«یهْدِى إِلى الرُّشدِ فَئَامَنَّا بِهِ وَ لَن نُّشرِک بِرَبِّنَا أَحَداً»

«قرآنى که به سوى رشد هدایت مى ‏کند و به همین جهت بدان ایمان آوردیم و هرگز احدى را شریک پروردگار خود نخواهیم گرفت .»

«وَ أَنَّهُ تَعَلى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتخَذَ صحِبَةً وَ لا وَلَداً»

«و اینکه خداى تعالى پروردگار عظیم ما است نه همسرى گرفته و نه فرزندى .»

«وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سفِیهُنَا عَلى اللَّهِ شططاً»

«و اینکه آنچه سفیه و نادانى از ما در باره خدا مى‏ گفت از حق دور بود .»

«وَ أَنَّا ظنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الانس وَ الجِْنُّ عَلى اللَّهِ کَذِباً»

«ما (که تاکنون مشرک بوده‏ایم فریب خورده‏ایم چون) احتمال نمى‏دادیم انس و جنّ به خدا دروغ ببندند، ولى اینک که قرآن به گوشمان خورد، فهمیدیم دروغ بسته بودند .»

«وَ أَنَّهُ کانَ رِجَالٌ مِّنَ الانسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الجِْنّ‏ِ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً»

«و اینکه مردمى از انس به مردمى از جنّ پناه مى ‏بردند و همان ها باعث بیشتر شدن بدبختى انسیان مى ‏شدند .»

«وَ أَنهُمْ ظنُّوا کَمَا ظنَنتُمْ أَن لَّن یَبْعَث اللَّهُ أَحَداً»

«آنها هم مثل شما پنداشتند که خدا احدى را مبعوث نمى‏ کند .»

«وَ أَنَّا لَمَسنَا السمَاءَ فَوَجَدْنَهَا مُلِئَت حَرَساً شدِیداً وَ شهُباً»

«و ما با آسمان تماس گرفتیم، دیدیم پُر شده است از نگهبانان قوى و شهابها .»

«وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنهَا مَقَعِدَ لِلسمْع فَمَن یَستَمِع الاَنَ یجِدْ لَهُ شهَاباً رَّصداً»

«با اینکه ما قبلاً به راحتى در آسمان به گوش مى‏ نشستیم، ولى امروز هر کس بخواهد چیزى بشنود، شهابها را درکمین مى‏ بیند .»

«وَ أَنَّا لانَدْرِى أَ شرٌّ أُرِیدَ بِمَن فى الأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بهِمْ رَبهُمْ رَشداً»

«ودیگر نمى ‏توانیم بفهمیم که پروردگار زمینیان شرّآنان را خواسته و یا رشد ایشان را خواسته است .»

«وَ أَنَّا مِنَّا الصلِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذَلِک کُنَّا طرَائقَ قِدَداً»

«واینکه ما نیز دو قسم هستیم، بعضى براى ایمان آوردن صلاحیت دارند و بعضى ندارند و همیشه این اختلاف در بین ما هم بوده است .»

«وَ أَنَّا ظنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فى الأَرْضِ وَ لَن نُّعْجِزَهُ هَرَباً»

«واینکه ما یقین کردیم که هیچ کس از ما نمى ‏تواند خدا را در زمین عاجز کند و یا از زمین بگریزد به طورى که خدا از گرفتن و عقوبت او عاجز شود .»

«وَ أَنَّا لَمَّا سمِعْنَا الهُْدَى ءَامَنَّا بِهِ فَمَن یُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلا یخَاف بخْساً وَ لا رَهَقاً»

«واینکه وقتى ما این هدایت را شنیدیم، بدان ایمان آوردیم؛ اینک به همه شما جنّیان مى ‏گوییم، هرکس به پروردگار خود ایمان بیاورد ترسى ندارد از اینکه چیزى به ظلم از او ناقص شود و نه از اینکه ناملایمات بیچاره‏اش کند .»

«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَسِطونَ فَمَنْ أَسلَمَ فَأُولَئک تحَرَّوْا رَشداً»

«واینکه ما نیز دو طایفه‏ایم، بعضى از ما مسلمانند و بعضى منحرف، پس هرکس تسلیم خدا گردد راه رشد را پیش گرفته است .»

«وَ أَمَّا الْقَسِطونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطباً»

«وامّا منحرفین براى دوزخ هیزم خواهند بود .»

«وَ أَلَّوِ استَقَمُوا عَلى الطرِیقَةِ لأَسقَیْنَهُم مَّاءً غَدَقاً»

«واینکه اگر جنّ و انس بر راه رشد استقامت بورزند، ما ایشان را آبى گوارا و زیاد مى‏ چشانیم .»

«لِّنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ مَن یُعْرِض عَن ذِکْرِ رَبِّهِ یَسلُکْهُ عَذَاباً صعَداً»

«تا درآن آزمایششان کنیم و کسى که از یاد پروردگارش اعراض کند، خدا او را به راه عذابى دشوار مى ‏اندازد .»

قرآن کریم / سوره جنّ / آیات 1 الی 17

 

بازگشت حضرت محمّد رسول الله (ص) به مکّه

چون حضرت محمّد رسول الله (ص) به نزدیک مکّه رسید، از برخی بزرگان قریش خواست تا برای ورود به مکّه حمایت و حفاظت او را برعهده گیرند و از حمله دیگران جلوگیری کنند، چرا که چنین رسمی در میان اعراب رواج داشت و تنها با استفاده از آن بود که حضرت محمّد رسول الله (ص)، در فضای خشم‌آلود مکّه قدرت دفاع داشت .

«مطعم بن عدی» که خود یک بُت پرست بود، حمایت حضرت محمّد رسول الله (ص) را پذیرفت . پیامبر در حمایت او وارد مکّه شد، امّا بعد از یک روز به مطعم اعلام کرد که اکنون از پناه تو خارج می‌ شوم . مطعم گفت : «آنان تصمیم به قتل تو گرفته‌اند .»

ولی حضرت محمّد رسول الله (ص) فرمود : «نمی‌ خواهم بیش از روز در پناه مشرکی باشم .»

از این پس بنی‌هاشم، خصوصاً حضرت حمزه بن عبدالمطلب و حضرت علی بن ابی طالب (ع)، محافظت از جان حضرت محمّد رسول الله (ص) را برعهده گرفتند .

پیامبر بعدها و پس از درگذشت «مطعم»، همواره از این عمل وی به خیر و نیکی یاد می‌ کرد .

ادامه دارد ... منیژه شهرابی


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ