مترجم سایت

مترجم سایت

مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 230
کل بازدید : 642437
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


 

غروب

       غربت

               آه ... *

 

حضرت مسلم بن عقیل بن ابی طالب (ع)، پسرعموی حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، به نمایندگی از آن حضرت، جهت سامان بخشیدن به قیام شیعیان شهر کوفه بر ضد «یزید بن معاویه»، در پنجم شوّال سال 60 هجری قمری وارد کوفه شد و در خانه «مسلم بن مسیّب»، که خانه سرای «مختار بن ابی عبیده ثقفی» بود، فرود آمد.

از آن هنگام ریش سفیدان و بزرگان شیعه به محضرش حاضر شده و پس از استماع نامه حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، اظهار خوشحالی کرده و با «مسلم بن عقیل (ع)»، به نمایندگی از آن حضرت، بیعت می کردند.

سایر شیعیان و مُحبان اهل بیت (ع) و مخالفان حکومت دیکتاتوری بنی امیه، به تدریج متوجه حضور نماینده حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کوفه شده و به محضرش می شتافتند، تا علاوه بر آشنایی با او، از طریق وی با حضرت امام حسین سیدالشهداء (ع)، اظهار اطاعت و بیعت نمایند.

تعداد فراوانی از مبارزان کوفه با «مسلم بن عقیل (ع)» بیعت کردند و او را به ادامه قیامی بزرگ بر ضدّ خلافت یزید امیدوار نمودند، تا این که تعداد بیعت کنندگان به «هیجده هزار تن» رسید . در این هنگام «مسلم بن عقیل (ع)»، نامه ای برای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نوشت و ضمن گزارش آمادگی مردم کوفه، آن حضرت را به این شهر دعوت کرد.

در آن زمان حاکم شهر کوفه، «نعمان بن بشیر» بود و نسبت به سایر استانداران یزید، طمع چندانی در قتل و غارت مردم نداشت . وی که از آمدن «مسلم بن عقیل (ع)»، به کوفه خبردار شده بود، طی سخنانی در مسجد اعظم کوفه، مردم را از سرپیچی و آشوبگری برحذر داشت و به صورت ظاهری، آنان را تهدید به سخت گیری و اعمال خشونت نمود، ولی این مقدار، هواداران بنی امیه را راضی نگه نمی داشت و بدین جهت افرادی چون «عبدالله بن مسلم خضرمی»، «عمّارة بن ولید» و «عمر بن سعد»، نامه هایی برای یزید نوشته و ضمن گزارش فعالیّت های «مسلم بن عقیل (ع)»، خواهان اعزام حاکم خشن تر و سخت گیرتر شدند.

یزید بن معاویه، پس از مشورت با غلام پدرش، به نام «سرجون» تصمیم به تعویض حاکم کوفه گرفت . وی، طی حکمی «عبیدالله بن زیاد»، حاکم بصره را با حفظ سمت، به استانداری کوفه منصوب کرد.

با آمدن عبیدالله به کوفه، وضع این شهر دگرگون شد، هواداران بنی امیه تقویت شده و با شیطنت ها و فتّنه انگیزی های عبیدالله، روز به روز کار «مسلم بن عقیل (ع) مشکل تر شد .

«مسلم بن عقیل (ع)، برای پیش بُرد قیام، ناچار شد خانه اش را تغییر داده و در خفا به سر برد و انقلابیون را به صورت غیرآشکار سازماندهی کرده و برای قیامی بزرگ آماده کند . بدین جهت از خانه «مسلم بن مسیّب» به خانه «هانی بن عروه» نقل مکان کرد و از طریق برخی از یاران و اصحاب مطمئن خویش با شیعیان رابطه برقرار میکرد.

«عبیدالله بن زیاد»، با به کارگیری سرمایه های زیاد و جاسوسان و نفوذی های خویش، به مخفی گاه «مسلم بن عقیل (ع)» پی برد . او، با ترفندی «هانی بن عروه» را به قصر دارالاماره برد و از وی بازجویی سختی به عمل آورد و به خاطر میزبانی «مسلم بن عقیل»، دستور داد او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بر وی سخت گیرند .

«هانی بن عروه» در دارالاماره هم ضروب و زخمی شد و در حجره ای زندانی و مورد اذیت و آزار جسمی و روانی قرار گرفت و این مسئله برای «مسلم بن عقیل (ع)»، بسیار گران آمد، بدین جهت هوا داران و شیعیان را برای آشکار کردن قیام فراخواند .

تعدادی با ایشان همراه شده و برای رهایی «هانی بن عروه» به سوی دارالاماره حرکت کردند، با این که قیام «مسلم بن عقیل (ع)»، پیش از موعد مقرر آغاز شده و بسیاری از مبارزان و رزم جویان از آن بی اطلاع بوده و یا اساساً در آن زمان، در کوفه نبودند، با این حال چندین هزار مرد جنگی با «مسلم بن عقیل (ع)» همراه شده و به سوی دارلاماره هجوم آوردند .

«عبیدالله بن زیاد» که توان مقابله و برابری با آنان را نداشت، به درون دارالاماره گریخت و درهای ورودی را از پشت بست و برای متفرق کردن شیعیان و مبارزان، دست به نیرنگ های متعدد زد و از این راه، تعداد زیادی از مبارزان را از اطراف «مسلم بن عقیل (ع)» پراکنده نمود.

با فرا رسیدن تاریکی شب، یاران «مسلم بن عقیل (ع)» پراکنده شده و او پس از پایان نماز مغرب، تنها شد و کسی با او باقی نمانده بود . وی، سرگشته و بی پناه بود و در کوچه های کوفه می گشت تا به جایی که بیاساید، ولی نمی خواست به خانه ای از خانه های یاران و ارادتمندانش برود و برای او ناراحتی و دردسری ایجاد کند. تا این که به در خانه پیرزنی به نام «طوعه» رسید.

«طوعه» پس از شناسایی وی، بسیار احترامش کرد و در خانه محقّر خویش، وی را جا داد . «مسلم بن عقیل (ع)» آن شب را با نماز و مناجات به پایان رساند و خود را برای مبارزه ای سخت و توان فرسا مهیا نمود.

«طوعه»، پسری داشت که از حضور «مسلم بن عقیل (ع)» در خانه خویش باخبر شد و به طمع گرفتن جایزه، «عبیدالله بن زیاد» را از آن مطلع نمود.  

«عبیدالله بن زیاد» برای دستگیری «مسلم بن عقیل (ع)»، تعداد سیصد نفر از مزدوران خویش به فرماندهی «محمد بن اشعث» را به سوی خانه «طوعه» اعزام کرد.

«مسلم بن عقیل (ع)» از خانه «طوعه» بیرون آمد و یک تنه با آن همه مرد جنگی به نبرد پرداخت و چندین نفر از آنان را کشت و تعدادی را زخمی نمود و همین امر باعث ترس و وحشت سربازان عبیدالله شد و از روبرو شدن با «مسلم بن عقیل (ع)» پرهیزمی کردند، بدین جهت، «محمّد بن اشعث» پیامی برای عبیدالله فرستاد و تعداد نیروی بیشتری تقاضا کرد و عبیدالله از این که برای یک جوان رزمنده هاشمی، این همه نیروی رزمی کفایت نمی کند، شگفت زده شد و افراد کمکی دیگری برای پسر اشعث فرستاد.

محمد بن اشعث که از نبرد با «مسلم بن عقیل (ع)»، عاجز مانده بود، به وی پیشنهاد امان داد و گفت در صورت تسلیم شدن، از اَمان نامه عبیدالله برخوردار خواهد گردید؛ ولی «مسلم بن عقیل (ع)» اعتنایی به اَمان وی نکرد و جهاد و مبارزه اش را ادامه داد، تا این که کوفیان تصمیم به هجوم جمعی گرفته و او را از هر سو محاصره کردند و پس از وارد کردن زخم های فراوان، وی را در حالی که از شدّت تشنگی بی حال شده بود، دستگیر کرده و به نزد عبیدالله بردند .

عبیدالله بن زیاد پس از بازجویی از «مسلم بن عقیل (عت)» و هتاکی به وی و خاندان رسالت، دستور داد وی را به شهادت رسانند.

مردی از اهالی شام که در نبرد با «مسلم بن عقیل (ع)» زخمی شده بود، مأمور کشتن وی شد و آن مظلوم و غریب را به بالای کوشک دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا کرد و تن بی جانش را به زمین انداخت.

عبیدالله بن زیاد، پس از کشتن «مسلم بن عقیل (ع)» دستور داد «هانی بن عروه» و دو تن از یاران «مسلم بن عقیل (ع)» به نام های : «هانی بن ابی حیة وادعی» و «زبیر بن ارواح تمیمی» را که به دست مزدوران حکومتی دستگیر شده بودند، نیز گردن زنند.  آن گاه، بدن های شهیدان را نگون سار بر دار کرده و سرهایشان را با نامه ای به نزد یزید بن معاویه در شام فرستاد .

تاریخ قیام «مسلم بن عقیل (ع)» در کوفه، روز سه شنبه، هشتم ذی الحجّه و روز شهادتش نهم ذی الحجّه سال 60 هجری قمری بود (1) .

* هر وقت این شعر «محمد زهری» را می خوانم، یادِ غروبِ غربت حضرت مسلم بن عقیل (ع) در کوفه می افتم و آه می کشم از این همه نامردمی ! (مؤلف)


پی نوشت و منابع

1- الارشاد شیخ مفید، ص 380 / الفتوح ابن اعثم کوفی، ص841

با دخل و تصرّف و ویرایش ... منیژه شهرابی

 

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ