مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 49
کل بازدید : 640395
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


 بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 

«وَ قَطعْنَهُمْ فى الأَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصلِحُونَ وَ مِنهُمْ دُونَ ذَلِک وَ بَلَوْنَهُم بِالحَْسنَتِ وَ السیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»

«و آنها (بنی اسرائیل) را در زمین به گروه ها تقسیم کرده ‏ایم، بعضى آنها شایسته ‏گانند، و بعضى دیگر کم از آنند، و آنها را به خوبى ‏ها و بدى ‏ها بیازمودیم، شاید به خدا باز گردند .»

قرآن کریم / سوره اعراف / آیه 168

 

«ناصرخسرو» در وصف «بیت المقدس» می نویسد : شهری بزرگ است . آن وقت که دیدیم (زمان ناصرخسرو) بیست هزار مرد در آن بودند، بازارهای نیکو و بناهای عالی داشت و همه ی زمین سنگفرش بود و هر کجا کوه بوده، بُریده اند و هموار کرده اند، چنانکه وقتی باران می بارد، هم? زمین شهر پاکیزه می شود . در آن شهر صنّاع (صاحبان حرف و هنر) بسیارند . هر گروهی را، رَسته ای جداگانه باشد . مسجد اقصی در مشرق شهر است و باروی شرقی مسجد، باروی شهر نیز هست . چون از مسجد بگذری، صحرایی بزرگ و هموار است که آن را «ساهره» خوانند و گویند که «صحرای قیامت» همان خواهد بود . میان مسجد اقصی و دشت ساهره، وادی عمیقی است و در آن، بناهایی بزرگ به روش پیشینیان است . در آنجا گنبدی سنگین دیدیم تراشیده که بر بالای خانه ای بود که از آن شگفت تر بنایی نیست . در افواه مردم بود که آن، خانه ی فرعون است و آن وادی جَهَنَّم . چون از شهر، به سوی جنوب، نیم فرسنگ بروند و به نشیبی فرو روند، چشمه ی آب از سنگ بیرون می آید که آن را «عین سلوان» گویند . در اطراف آن چشمه، عمارات بسیار کرده اند و بوستان ها ساخته اند و گویند که آب چشمه برای بیماری های مزمن، نافع است .

بیت المقدس را بیمارستانی نیک است و وقف بسیار دارد .

در مورد صخره ی بیت المقدس چنین می گوید : و این سنگِ صخره، همان است که خداوند عزّ و جلّ موسی (ع) را فرمود تا آن را قبله سازد و چون موسی (ع) آن را قبله کرد، چندان نزیست تا به روزگار سلیمان (ع) که چون قبله صخره بود، مسجد را در گِرد صخره بساختند، چنانکه صخره در میان مسجد، محراب مردم بود تا روزگار پیامبر (ص) که همچنان قبله بود تا آنگاه که خداوند تبارک و تعالی فرمود که قبله، خانه ی کعبه باشد . می خواستم تا مساحت این مسجد کنم، گفتم اول هیأت و وضع آن خوب بدانم و بعد از آن مساحت کنم . مدّت ها در آن مسجد می گشتم و نظاره می کردم؛ پس در جانب شمالی آن، نزدیک قبّه ی یعقوب (ع)، بر طاقی در سنگ نوشته ای دیدم (با این عبارت) که درازای این مسجد هفتصد و چهار ارش و پهنای آن صد و پنجاه ارش است به «گز ملک» و گز ملک آن است که به خراسان آن را «گز شایگان» گویند .

زمین مسجد سنگفرش است و درزهای آن به «ارزیز» (سُرب) گرفته اند . مسجد در مشرق شهر و بازار است . چون از بازار به مسجد روند، روی به مشرق باشد . مسجد درگاهی بسیار زیبا به ارتفاع سی گز و پهنای بیست گز دارد . روی آن درگاه و روی دو جناح و ایوانِ درگاه مُنَقَّش به میناهای ملوّن است که در گچ نشانده اند و چشم از دیدن آن خیره می ماند . همچنین بر آن درگاه، لقب سلطان مصر با مینا نقش شده است . بر سرِ این درگاه، گنبدی بزرگ از سنگ ساخته اند و دو در که روی آنها را با برنج دمشقی پوشانده اند و گویی طلاست، قرار دارد و هر در، پانزده گز ارتفاع و هشت گز پهنا دارد و این دو در، را باب داوود (ع) گویند . چون از این در به داخل مسجد روند، بر دست راست، دو رواق بزرگ است که هر یک بیست و نه ستون مرمر دارد با سرستون ها و نعل ها یا قوس های جناقی مرخّم ملوّن که درزهای آن با «ارزیز» (سُرب) گرفته شده است .

بر سرستون ها، طاق هایی از سنگ بی گل و گچ زده شده، چنانکه هر طاقی، چهار یا پنج سنگ بیشتر نباشد و این رواق ها تا نزدیک مقصوره ی مسجد کشیده شده است و چون از درِ مسجد به بیرون روند، در سمت چپ آن (در سمت شمال) رواقی دراز است که شصت و چهار طاقِ بر روی ستون های مرمری قرار دارد . بر دیوار این سمت، درِ دیگری است که به آن «باب السَّقَر» گویند . در جانب شمالی مسجد، دو دَرِ دیگر است در پهلوی یکدیگر که هر یک، هفت گز پهنا و دوازده گز ارتفاع دارند و به «باب الاسباط» معروفند .

 بر پهنای مسجد، رواقی است و بر دیوار آن دری است و به غیر از آن در، در ویژه ی صوفیان است و آنجا، محراب های نیکو ساخته و خلقی از متصوّفه همیشه آنجا مجاور باشند و نماز گزارند، الاّ روز آدینه که به مسجد درآیند تا آواز تکبیر به ایشان برسد . در رکن شمالی مسجد، رواقی نیکوست و قبّه ای بزرگ و نیکو دارد که بر آن نوشته شده : «هذا محرابّ ذکریا النبی علیه السلام» و گویند او پیوسته اینجا نماز کردی . این محراب ذکریای نبی (ع) است و او در اینجا نماز گزارد (30) ...

در داخل سرپوشیده ی مسجد اقصی، حصیرهای مغربی انداخته و قندیل ها و مَسرَجه ها (چلچراغ ها) جدا جدا به زنجیر آویخته اند و محرابی بزرگ در آن سرپوشیده ساخته اند که مُنَّقَش به میناست و در دو جانب محراب، دو عمود مرمری است به رنگ عقیق سرخ و تمامت ازاره ی مقصوره، مرمرهای رنگارنگ است ... در سه فرسنگی شهر (بیت المقدس) آبگیری بزرگ دیدم که آبها که از کوه جاری می شود، در آنجا جمع می گردد و از آن آبگیر، راهی (مجرایی) ساخته اند که به مسجد جامع جاری می گردد ... در همه ی خانه ها، حوض های آب باشد که از آب باران، پُر شود، گرمابه ها نیز از آب باران باشد . حوض هایی که در جامع است، هرگز محتاج به عمارت نباشد، چون از سنگ خاراست .

وی ادامه می دهد : گفتم که شهر بیت المقدس بر سرِ کوه است و زمین شهر هموار نیست، ولی زمین مسجد، صاف و هموار است، پس، بدان موضع که شهر و محله ها در نشیب است، مسجد را درهاست . از آن درها، یکی را «باب النّبی (ص)» خوانند و در جانب قبله است . این در، ده گز پهنا و حدود پنج گز ارتفاع دارد و بر بالای آن، سقفی زده اند و بنایی بزرگ بر بالای آن است و می گویند آن عمارت را سلیمان بن داوود (ع) بنا کرده است و پیامبر (ص) در شب معراج، از آن در به مسجد آمده است، و این در بر جانب راه مکّه است . در پهنای مسجد، در سمت شرقی، دری است که آن را «باب العین» گویند، چون از این در بیرون روند، به نشیبی فرو روند که آنجا «چشمه سَلوان» است (31) .

گفته های «ناصرخسرو»، درباره ی «قبه الصخره» به گفته های «مقدّسی» نزدیک است؛ در اینجا فقط به تزییناتی که در سرپوشیده ی «قبه الصخره» در زمان «ناصرخسرو» بوده و «مقدّسی» چیزی دربار? آن نگفته، اشاره می کنیم . وی گفته است : صخره، سنگی کبود رنگ است و هرگز کسی پای بَر آن ننهاده است و از آن سمت که رو به قبله است، نشیبی (سرازیری) دارد و چنان است که گویی قبلاً کسی از آنجا بالا رفته و پایش بدان سنگ فرو رفته است . در سرپوشیده، فرش های نیکو از ابریشم انداخته اند و در میان خانه، از طاق قبه ی صخره، قندیلی آویخته شده است که زنجیر نقره گین است . در این خانه، قنادیل نقره فراوان است که بر هر یکی وزنِ آن نوشته شده؛ از آن جمله، قندیل هایی که سلطان مصر ساخته و فرستاده است . من حساب کردم که یکهزار من نقره آلات در آن خانه (قبه الصخره) بود . در «قبه الصخره» شمعی دیدم بسیار بزرگ، چنانکه درازای آن هفت ارش و کلفتی آن، سه وجب بود، مانند کافور زباجی (سفید) و (آن شمع) با عنبر سرشته و بر آن، نام سلطان مصر به زر نوشته شده بود . می گفتند هر سال سلطان مصر، شمع بسیاری به آنجا می فرستد که این، یکی از آنهاست (32) .

در سال 463 هجری قمری (1070- 1071 میلادی)، اَتسِز، پسر اَبَق خوارزمی از اُمرای سلطان ملکشاه، از «شام» به «فلسطین» لشکر کشید و شهر «رمله» را گشود؛ سپس «بیت المقدس» را محاصره و آن را از دست علویان (فاطمیان) مصر بیرون کرد (33) .

در 490 هجری قمری (1097 میلادی)، تاج الدوله تُتُش، بیت المقدس را به امیر سقماق بن اَرتُق ترکمانی به اقطاع داد و این سال درست مُقارن با حمله ی «فرنگان» به «شام» بود . «فرنگان» در این سال (490 هجری قمری) عازم «بیت المقدس» شدند و چهل و چند روز، آنجا را محاصره گرفتند و دو برج در نزدیکی باروی شهر بنا کردند؛ سپس از جانب شمالی وارد شهر شدند و یک هفته، قتل و غارت کردند . مسلمانان به محراب داوود (ع) پناه بردند . «فرنگان» در مسجد اقصی، نزدیک قبه الصخره، هفتاد هزار تن را هلاک کردند و چهل قندیل نقره هر یک به وزن سه هزار و ششصد درهم و تنوری از نقره به وزن چهل رطل شامی؛ و صد و پنجاه قندیل مسین و چیزهای دیگری که در حساب نگنجد، از آنجا بُردند (34) .

به نوشته ی «ادریسی» : در مشرق کنیسه یا مسجد اقصی، کمی به سمت جنوب، زندانی است که عیسی مسیح در آنجا زندانی بوده و جایگاه مصلوب شدن او نیز در همان جا قرار داشته است (35) .

در راه بالا رفتن به «جبل زیتون»، کنیسه ی (معبد یهودیان) بزرگ و زیبا بنیانی است که کنیسه ی «باتِر نِصتِر» خوانده می شود . بر بالای آن کوه نیز، کنیسه ی بزرگ و زیبای دیگری است که در آن زنان و مردانی خود را وقف کرده اند و به اجر و پاداش الهی امیدوارند .

در مشرق کوه زیتون، کمی به سمت جنوب، آرامگاه «عازِر» (مرده ای که مسیح (ع) او را زنده کرده بود)، قرار دارد (36) .

(ادامه دارد ... منیژه شهرابی)






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ