بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلى الْکذِبِینَ»
«پس هرکس با تو درباره بندگى و رسالت عیسى (علیهالسلام) مجادله کرد، بعد از علمى که از مطلب یافتى، به ایشان بگو بیائید ما فرزندان خود، و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما نفس خود، و شما نفس خود را بخوانیم و سپس مباهله کنیم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگویان که یا مائیم، یا شما، درخواست کنیم .»
قرآن کریم / سوره آل عمران / آیه 61
در سال دهم هجری قمری، حضرت محمّد رسول الله (ص)، قبلاً نامه ای به «اُسقُف نجران» (روحانی بزرگ مسیحیان) به نام «ابوحارثه» نوشته بود و او و مردم مسیحی نجران را به دین مبین اسلام، دعوت کرده بود .
«نجران» با هفتاد دهکده تابع خود، در نقط? مرزی، بین حجاز و یمن قرار داشت، و ساکنان آن مسیحی بودند
اُسقُف، نام? حضرت محمّد رسول الله (ص)، را با دقّت خواند، و در جلس? شورایی خود، مطرح کرد .
یکی از افراد برجست? شورا به نام «شرحبیل» که فردی اندیشمند و کاردان بود، گفت : «من در امور مذهبی، تخصّص ندارم، ولی ما مکرّر از پیشوایان مذهبی شنیده ایم که روزی مقام نبّوت از نسل حضرت اسحاق (ع) به نسل حضرت اسماعیل (ع) منتقل می شود، حضرت محمّد (ص) که از نسل حضرت اسماعیل (ع) است، بعید نیست همان پیامبر موعود باشد، باید به تحقیق پرداخت .»
شورا نظر داد که جمعی فهیم و کاردان به شهر «مدینه النبی (ص)» فرستاده شود و از نزدیک، دلایل حضرت محمّد رسول الله (ص) را بشنوند و مورد بررسی قرار دهند .
با این نظریّه موافقت شد و 60 نفر از ارزنده ترین و داناترین مردم «نجران» که در رأس آنها، سه نفر از پیشوایان مذهبیشان قرار داشتند، به صورت هیئتی به سوی «مدینه النبی (ص)» حرکت نمودند .
آن سه نفر عبارت بودند از :
1-«ابو حارثه»، اُسقُف اعظم نجران، نمایند? رسمی کلیساهای روم در حجاز
2- «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی، که به عقل و درایت معروف بود
3- «اَیهَم» یکی از شخصیت های محترم و کهنسال مسیحی (1)
هیئت مذکور وارد «مدینه النبی (ص)» شدند و به محضر حضرت محمّد رسول الله (ص) رسیدند، و بحث و بررسی آغاز شد و ادامه یافت، و سرانجام نمایندگان «نجران» به حضرت محمّد رسول الله (ص) گفتند : گفتگوهای شما، ما را قانه نمی کند، راه این است که در وقت معیّن و در نقط? معیّنی، با یکدیگر «مباهله» بکنیم، و بر دروغگو، نفرین بفرستیم، و از خداوند بخواهیم که دروغگو را هلاک کند .
در این هنگام، آیه 61 سوره آل عمران نازل شد . حضرت محمّد رسول الله (ص)، به فرمان خداوند، حاضر به مباهله شد . وقت (2) و محل مباهله در نقطه ای در بیرون شهر «مدینه النبی (ص)» در دامن? صحرا تعیین گردید .
هیئت «نجران» از حضور حضرت محمّد رسول الله (ص) خارج شدند و سران هیئت در مجلس محرمان? خود گفتند : هرگاه محمّد (ص) با افسران و سربازان خود به میدان «مباهله» آمد، و به مباهل? خود، جلو? مادّی داد، متوجّه می شویم او غیرصادق است و با او «مباهله» می کنیم، و اگر با جگرگوشه ها و فرزندانش با وضعی پیراسته از هرگونه تظاهر به شکوه مادّی آمد، پیداست که او پیامبرِ راستگو است، که به قدری به خود و نبّوتش اطمینان دارد که حاضر است خود و نزدیکانش را در معرض خطر قرار دهد، اگر چنین باشد، ما با او «مباهله» نمی کنیم .
آنها در این گفتگو بودند که ناگاه چهر? نورانی حضرت محمّد رسول الله (ص)، و چهارتن دیگر نمایان گردید . آن چهار تن، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بودند .
اُسقُف گفت : من چهره هایی را می نگرم که هر گاه دست به دعا بلند بکنند، و از خدا بخواهند که کوهی از شهر مکّه را از جا بِکَنَد، بی درنگ کَنده می شود؛ بنابراین مباهله نکنید، که اگر مباهله کنید، هم? مسیحیان هلاک می شوند و در سراسرِ زمین تا قیامت یک نفر مسیحی باقی نمی ماند .
مسلمانان از مهاجر و انصار برای تماشای صحنه، از «مدینه النبی (ص)» خارج شده بودند .
هیئت «نجران» از مباهله منصرف شد و حاضر شدند هر سال جزیه (مالیات سالانه) بپردازند، و در برابر آن، حکومت اسلامی از جان و مال آنها دفاع بکند (3) .
ماجرای «مباهله»، علاوه بر اینکه دلالت بر حقّانیت دین مبین اسلام و شکست هیئت بلند پای? مسیحیان دارد، نشانگر عظمت مقام حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) است؛ چرا که حضرت محمّد رسول الله (ص) از میان آن همه مسلمانان، تنها، این بزرگواران را به صحن? مباهله آورد، و با تطبیق به آی? مباهله، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، به عنوان «جانِ حضرت محمّد رسول الله (ص)» و حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، به عنوان پسران، حضرت محمّد رسول الله (ص) معرفی شده اند .
با توجّه به اینکه، به اجماع مفسّران شیعه و سنّی، منظور از «اَبنائنا» (پسران ما)، حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، و منظور از «نِسائنا» (زنان ما)، حضرت فاطمه زهرا (س) است و منظور از «اَنفُسَنا» (از نفوس خود ما)، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) است (4) .
مطابق بعضی از اخبار، حضرت محمّد رسول الله (ص)، هنگام حرکت به محل مباهله، دست حضرت امام حسن مجتبی (ع) و حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را در دست گرفته بودند (بنا به قولی، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در بغل ایشان بود)، و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)، پیش روی ایشان و حضرت فاطمه زهرا (س)، پشت سرِ آن حضرت، حرکت می کردند (5) .
نیز روایت شده که حضرت محمّد رسول الله (ص) فرمودند : «اگر هیئت نجران، حاضر به مباهله می شدند، هم? آنها به صورت خوک و میمون، مَسخ می گردیدند و این وادی بر آنها آتش می شد و یک سال نمی گذشت که تمامی نصاری نابود می شدند (6).»
هنگامی که هیئت «نجران» از «مدینه النبی (ص)» خارج شدند، پس از اندکی پیمودن راه، «عاقِب» و «سید»، به «مدینه النبی (ص)» به نزد حضرت محمّد رسول الله بازگشتند، هدایایی را به آن حضرت اهداء نموده و هر دو قبول اسلام کردند (7) .
معنی لغوی مباهله
واژه «مباهله» در اصل از «بَهل» گرفته شده، و به معنی «رها کردن» و «برداشتن قید و بند از چیزی» است؛ از این رو، هنگامی که حیوانی را به حالِ خود واگذارند و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد، به آن «باهَلَ» می گویند .
و اگر آن را گاهی به معنی «هلاکت و لعن و دوری از خدا» گرفته اند، نیز به خاطر این است که رها کردن و واگذاری کردن بنده به حال خود، این نتایج را به دنبال می آورد .
و از نظر مفهوم متداول که از آیه 61 سوره آل عمران گرفته شده، به معنی نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، به این ترتیب که افرادی که با هم دربار? مسئل? مهم مذهبی، بحث و گفتگو دارند، در یکجا، جمع شوند و به درگاه خداوند عزّ و جلّ، ابتهال و تضرّع بکنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا و مجازات بکند .
پی نویس
1- طبق بعضی از روایات، بزرگ این هیئت، دو نفر به نام های «عاقب» و «سید» معرفی شده اند (مجمع البیان، ج 1و 2 ، ص 451)
2- وقت مباهله، روز 24 ماه ذی الحجّه، سال دهم هجری، بین الطّلوعین بوده است .
3- تاریخ یعقوبی، ج2، ص 22 / سیر? حلبی، ج 3، ص 239 / مجمع البیان، ج 1 و 2، ص452 / در قرارداد صلح، بنا براین شد که هیئت نمایندگی «نجران»، در هر سال دوهزار حُلّه (لباس روپوش مخصوص) که قیمت هرکدام معادل چهل درهم باشد، به حکومت اسلامی بپردازند، و سی زره و سی نیزه و سی اسب به عنوان عاریه در اختیار حکومت اسلامی قرار دهند (مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 452) .
4- احقاق الحق، ج 3، ص 46، به نقل از مدارک متعدد اهل تسنّن / الدّر المنثور، ج2 ، ص 39
5- بحارالانوار، ج 21، ص 338
6- تفسیر برهان : ج 1 ص 287-288 / قلائد النحور : ج ذی الحجة، ص 427 ، 438 ، 441
7- مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 452
برگرفته از کتاب : قصه های قرآنی، نویسنده محمّد محمّدی اشتهاردی، ناشر : مهدی یار، قم، زمستان 83، صفحات 555، الی 558 / با تصرّف و ویرایش ... منیژه شهرابی