برگزاری نماز ظهر عاشورا
راوی گوید : هنگام نماز ظهر که در رسید، امام ، زُهیر بن قین و سعیدبن عبداللّه حنفی را فرمان جانبازی داد و خود با جمعی از یاران برجای مانده از نبرد، نماز خوف اقامه کرد . در این حال، تیری از جانب اهل وَبال به سوی حضرت آمد . سعید بن عبداللّه قدم به جانبازی پیش نهاد و آن تیر بلا را بر تن خود پذیرفت . به همین منوال پای مردانگی استوار کرده و قدم از قدم بر نمیداشت تا خود را هدف آنچه قصد حضرت داشت، سازد، و سرانجام از بسیاری زخم ها، بر روی زمین غلطید و در آن حال می گفت : خدایا! این جماعت را لعن و چون قوم عاد و ثمود عقوبت کن . خدایا! سلام مرا به پیغمبر وَدُودِ خود برسان و آنچه که از درد زخم ها بر من رسیده، ایشان را آگاه ساز که قصد و نیّت من، یاری ذُرّیه رسول خدا بود تا به ثواب های تو نائل گردم . این کلمات بگفت و جان به جان آفرین سپرد .
راوی گوید : سپس سوید بن عمرو بن ابی مطاع، خریدار متاع جانبازی گردید و به مانند شیر خشمناک در میان آن روباه صفتان ناپاک، درافتاد و جنگ مردانه نمود و پیه صبوری بر تحمّل صدمات وارده از گروه بیدین، گوی سعادت ربود، تا آنکه از جهت ضعف و سستی که از زخم های بی شمار بر بدن آن شجاع نامدار رسیده بود در میان کُشته شدگان بر زمین افتاد و به همین منوال بود و قدرت بر هیچ حرکتی نداشت تا زمانی که شنید مردم همی گفتند : حسین مقتول اَشْقیا گشت . پس با همان حال سستی ازجراحات، با مشقّت بسیار، دوباره بر آن گروه نابکار، حمله آورد و قتال نمود تا به درجه شهادت مفتخر گشت .
راوی گوید : یکایک یاران و جان نثاران آن امام مظلومان، در حضورش به سوی مرگ شتابان میدویدند، چون همه یاران و اصحاب امام شربت شهادت نوشیدند و مقتول اَشْقیا گشتند و کسی از اصحاب باقی نماند، مگر اهل بیت (ع) و خویشان آن حضرت، پس فرزند دلبند امام مستمند و نوجوان رشید آن مظلوم وحید که نام نامیاش علی بن الحسین بود، اذن جهاد از پدر بزرگوار خود خواست، حضرت اذنش بداد؛ با اندوه به جوان خود نگریست، سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و گفت: پروردگارا! بر این گروه شاهد باش که جوانی به جنگ آنان می رود که شبیه ترین مردم است در خلقت ظاهری و اخلاص باطنی و سخن سرایی به پیامبر تو و ما هرگاه مشتاق دیدار رسول تو می شدیم، بدین جوان نظر می دوختیم، سپس صیحهای کشید و به آواز بلند فرمود : ای ابن سعد! خدا رحم تو را قطع کند، چنانکه رحم مرا قطع کردی .
ادامه دارد ... منیژه شهرابی